از وقتی که هفتهای دوبار میبینمش
از وقتی بخیههام رو کشیدم، برادرم هروقت میبینتم اول چونهم رو میبوسه.
کی میتونه آدمو اینطوری دوست داشته باشه؟
از وقتی بخیههام رو کشیدم، برادرم هروقت میبینتم اول چونهم رو میبوسه.
کی میتونه آدمو اینطوری دوست داشته باشه؟
از وقتی یادم میاد، زخم آدمها برام جذاب بوده. حس میکنم رد زخم، ترک، جای بخیه و... روی پوست افراد، باعث تمایز میشه. برخلاف عموم، یکی از چیزهایی که بهنظرم میتونه جزو معیارهای زیبایی بهحساب بیاد، یهسری از زخمهان...
یهبار دست کشیدم روی بازوش و گفتم: «من عاشق این ترکهام»
فردا باید برم بخیههام رو بکشم. دلم میخواد یکنفر بیاد دست بکشه روی صورتم و بگه: «من عاشق این رد بخیههام...»
واقعیت اینه که آدم درست، معیارهای طرف مقابلش رو چندین درجه بالاتر میبره.
طبیعتن وقتی چیزی رو ندیده باشیم، نمیتونیم بخوایمش. وقتی ندونیم چیزی به اسم آرامش وجود داره، نمیتونیم از تنش دوری کنیم. وقتی ندونیم صلح وجود داره، جنگ پایدار میمونه.
آدم درست، آرامش رو نشون میده. صلح رو معنی میکنه.
امروز اتفاقی افتاد که من مجبور بودم بهخاطر سادهترین حقی که نسبت به یه آدمی دارم، کلی حرص بخورم، استرس بکشم و اعصابخوردی تحمل کنم.
شاید اگه قبلن بود، میگذشتم. پیگیر قضیه نمیشدم و درکل اهمیت چندانی بهش نمیدادم. اما خب الان شرایط فرق کرده. من اون آرامش و صلح رو دیدم. نمیشه به کسی که همیشه پلو خورده، نون بدی و توقع داشته باشی سیر شه، همونطور که وقتی به کسی که همیشه بدلیجات انداخته، طلا میدی نباید توقع فهمیدهشدن ارزشش رو داشته باشی.
میدونی چی میگم؟
میگم آدم به مرور ظرفش بزرگ میشه و ظرفیت یهسری چیزا رو پیدا میکنه.
ولی وقتی ظرف بزرگ میشه، اگه ارزش واقعیش حفظ نشه، ظرف خالی میمونه. باید پر شه دیگه. نه؟ پس میره جایی که ظرفیتش افزایش پیدا کنه. نه اینکه لحظه به لحظه به نقطه صفر مرزی نزدیک و نزدیکتر شه.
دیشب، خوابی دیدم که لذتبخش بود، اما یهو یه چیزی میشد که هی با خودم میگفتم کاش خواب باشه... قبلن خونده بودم که اگه میخواید مطمئن شید که دارید خواب میبینید، دنبال ساعت بگردید. تو خواب هیچ ساعتی وجود نداره.
با وجود اینکه دنبال ساعت گشتم و پیداش نکردم، ولی به نظرم یکم زیادی همهچی واقعی بود.
سهساعت از لحظهای که خوابم برد گذشته بود که از خواب پریدم و دیدم که هنوز یکساعتی فرصت دارم. بهکل خوابم رو فراموش کردم و بیهوش شدم...
ولی نمیدونم... حس میکنم تو اون خواب یه پیامی بود... حس میکنم دارم خرافاتی میشم.